سفارش تبلیغ
صبا ویژن



داود - هدیه دوستان

   

بسم رب الشهداو الصدیقین

شمــشــــــــیر ها را از رو بسته اند
افراد که می بینند رفتار و گفتار کنونی آنها با منش و رفتار امام(ره) و اصول انقلاب متناقض است به کار و تحرک جدیدی دست زده اند تا اصول انقلاب و آرمانها و رفتار های امام(ره) را با عملکرد خود همخوانی دهند .
در کتاب (به سوی سرنوشت) یکی از تحریف های بزرگ صورت گرفته . سخنانی از امام (ره)و رفتارهایی از امام (ره)در این کتاب ذکر شده که کذب محض است
مورد اول :
بی شرمی را به حدی رساندند که گفتند امام (ره) در سال ۶۳ منزوی و سرخورده شده بوده است . هر آدم منصف و با وجدانی که امام(ره) را بشناسد میداند که امام (ره) در هر عرصه ای فقط به وظیفه خود عمل مر کرده و به خاطر چنین روحیه ای هرگز دچار انزوا نمی شدند .
نویسنده این کتاب باید اثبات کنند این منزوی شده در کدام دوره بوده که هیچکدام از مسئولین و مردم چنین چیزی را به یاد ندارند و فقط نویسنده کتاب چنین چیزی را بیان نموده است .
ضمن یاد آوری به جناب آقای هاشمی رفسنجانی نکته ای از وصیت نامه سیاسی- الهی حضرت امام(ره) درباره آنچه به ایشان نسبت می دهند، ضروری است
. امام راحل(ره) که می فرمایند؛
«آنچه به من نسبت داده و یا می شود مورد تصدیق نیست، مگر آن که صدای من یا خط من و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان، یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»
با توجه به این توصیه اکید حضرت امام(ره) بدیهی است آنچه آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود یاد کرده اند قابل پذیرش نیست، چرا که اولاً؛ با بیانات صریح حضرت امام و مواضع شناخته شده و مستند آن بزرگوار در تناقض آشکار است و ثانیاً؛ آقای هاشمی برای اثبات نظر خود، هیچیک از معیارهای مورد اشاره در وصیت نامه سیاسی-الهی حضرت امام(ره) را ارائه نکرده اند
دوم:
آقای هاشمی رفسنجانی در جلد هفتم از سلسله کتاب های خاطرات خود که اخیراً در 688صفحه و با عنوان «به سوی سرنوشت» منتشر شده است آورده اند که حضرت امام(ره) با حذف شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی موافقت کرده و منتظر فرصت مناسب برای انجام آن بوده اند!
اقای رفسنجانی مدل 2007 شما که از مبارزان سال 57 بودید نکند بر اثر بیماری و کهولت سن یادتان رفته که حضرت امام(ره) چه سخنانی در باب امریکا و امریکا ستیزی فرمودند، بهتر نبود کمی به وصیت نامه امام (ره) رجوع می کردید ..بهتر نبود برای شکاف انداختن بین نسل سومی راه بهتری را بر می گزیدید؟؟
1-حضرت امام(ره) در تمامی طول حیات طیبه خویش از آمریکا با عنوان «شیطان بزرگ» یاد می فرمودند و اصرار داشتند که «هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید» و بر این باور بودند که «همه گرفتاری های مسلمین زیر سر آمریکاست»
در مقطعی از زمان این احتمال مطرح شد که شعار مرگ بر آمریکا می تواند باعث آزردگی خاطر مردم آمریکا شود و بدبینی آنان نسبت به انقلاب اسلامی را در پی داشته باشد. در همان ایام حضرت امام(ره) به این شبهه پاسخ داده و طی سخنانی در جمع پاسداران مسجد حضرت ابوالفضل- صحیفه امام جلد11 صفحه 254- فرمودند:
«این ملتی که الان دارند فریاد می زنند مرگ بر آمریکا مقصودشان کارتر- رئیس جمهور وقت آمریکا- است. ملت آمریکا که به ما کاری نکرده است. ملت آمریکا اگر بفهمد مطلب را، به حسب وجدان انسانی اش با ما موافق است.»
2-حضرت امام(ره) شعار مرگ بر آمریکا را یکی از دستورات رسول خدا (ص) می دانستند... به این نکته توجه کنید؛
برخی از آخوندهای دربار سعودی اعلام کرده بودند که سردادن «شعار مرگ بر آمریکا» در مراسم برائت از مشرکین غیراسلامی است و با مناسک حج سازگاری ندارد! حضرت امام(ره) با اشاره به آیه 28 سوره توبه خطاب به آنان فرمودند؛
«فریاد برائت از مشرکان در مراسم حج یک فریاد سیاسی- عبادی است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به آن امر فرمود. حال باید به آن آخوند مزدور که فریاد مرگ بر آمریکا و اسرائیل و شوروی را خلاف اسلام می داند گفت؛ آیا تأسی به رسول خدا(ص)و متابعت از امر خداوند تعالی خلاف مراسم حج است؟ آیا تو و امثال تو آخوند آمریکایی فعل رسول الله (ص) امر خداوند را تخطئه می کنید... و برائت و نفرین نسبت به دشمنان اسلام و محاربان با مسلمانان و ستمگران بر مسلمین را کفر می دانید.
امام راحل ما(ره) نه فقط بر ضرورت شعار مرگ بر آمریکا تأکید می ورزیدند، بلکه نسبت به حرکت ها و اقداماتی که هدف آن حذف این شعار باشد نیز به شدت نگران بوده و هشدار می دادند.
3-ایشان طی سخنانی در دیدار با خانواده شهدای فاجعه 7تیر به یکی از اجتماعات هواداران سازمان منافقین در روز عاشورا که در آن با کف و سوت از سخنران مراسم استقبال شده بود اشاره کرده و هدف از این حرکت را به فراموشی سپردن شعار مرگ بر آمریکا دانسته بودند؛
«خط این بود که اصلاً آمریکا منشی- فراموش- بشود، یک دسته شوروی را طرح می کردند تا آمریکا منشی بشود، یک دسته الله اکبر را کنار می گذاشتند، سوت می زدند و کف می زدند آن هم روز عاشورا. خط این بود که این قضیه مرگ بر آمریکا منشی بشود» -صحیفه امام(ره)، جلد15صفحه 29-
و دهها و صدها نمونه دیگر از این دست که در تمامی آنها حضرت امام(ره) به صراحت از ضرورت شعار مرگ بر آمریکا سخن گفته اند
...
4-حضرت امام(ره) در وصیت نامه سیاسی-الهی خویش هم از تأکید بر ضرورت شعار مرگ بر آمریکا غفلت نفرموده اند و در بخشی از این وصیت نامه ضمن سفارش به برپایی مراسم سوگواری حضرت سیدالشهداء علیه السلام، خطاب به سخنرانان، نوحه خوانان و مرثیه سرایان تأکید می فرمایند که؛«لازم است در نوحه ها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای ائمه حق علیهم السلام به طور کوبنده، فجایع و ستمگری های ستمگران هر عصر و مصر یادآوری شود و در این عصر که عصر مظلومیت جهان اسلام به دست آمریکا و شوروی و سایر وابستگان به آنان است جنایات آنان به طور کوبنده یادآوری و لعن و نفرین شود
اقای هاشمی بنده بعنوان یک نسل سومی به شما توصیه اکید میکنم بس کنید و یکبار دیگر بروید و وصیت نامه امام (ره) را بخوانیدوبدانید ما هرگز دست از آرمانهای امام (ره) وشهدا و ولایت بر نمی داریم و از همین جا به فرموده آن بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران اعلام می کنیم
مرگ بر آمریکا

 



نویسنده » داود » ساعت 9:13 صبح روز جمعه 86 شهریور 2

تشکیل حکومت عدل وتوحیدی در سطح عالم  احتیاج به شرایط وآمادگی‏های لازم از طرف مردم دارد لذا  از  مسائل مهمی که منتظران ظهور حضرت (روحی فداه) جهت تعجیل در ظهور باید مد نظر داشته باشند   تلاش برای محیا نمودن شرایط برای ظهور می باشد

 برخی از مواردی که قبل از ظهور باید  جامه عمل بپوشد عبارتند از :

1) مردم مفهوم عدل را بدانند.

2) به حدی برسند که از جان ودل خواهان عدل باشند.

3) با عمل به دستورات شرع به حد بالای شعور فکری وفرهنگی برسند  گر چه در محدوده بخشی از مردم باشدو....

 پاسخ این سوال را  می توان  از توقیعی که امام زمان (علیه السلام ) به شیخ مفید  فرستادند  متوجه شد  انجا که می فرمایند  : اگر شیعیان ما (که خداوند توفیق طاعتشان دهد)در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، همدل می‏شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمی‏افتاد  وسعادت دیدار ما زودتر نصیب آنها می‏گشت  دیداری بر مبنای شناختی راستین وصداقتی از آنان نسبت به ما  علت مخفی شدن ما از آنها چیزی نیست جز آنچه که از کردار آنها به ما می‏رسد وما توقع انجام این کارها را از آنها نداریم (احتجاج، ج 2، ص 315 )



نویسنده » داود » ساعت 9:11 صبح روز جمعه 86 شهریور 2

بی خویش ، با خدا

اِلهی اَسکََنتَنا دارَاً حَفَرتَ لَنا حُفَرَمَکرِِِها وَ عَلَّقتَنا بِاَیدِی الَمنایا فی حَبایِلِِ غَدرِِِِها

خدایا!

در خانه ای جایمان داده ای که نگاهمان به هر سو که می دود دام بلایی در پیش خویش کنده می بیند.

در بیابانی فرویمان فرستاده ای که قاصدک چشم از همه جا پیغام سراب می آورد.

و خارهای خیانت، پای خسته را در خویش می فشرد.

خدایا!

گذرمان را از باریکه راههایی انداخته ای که دشنه های فریب از فراسوی خانه ها به انتظارمان نشسته است.

خدایا!

سنگهای گناهان ما را از دهان چشمه های موهبت خویش کنار بزن و دلهای ما را سیراب زلال مهر خویش گردان.

خدایا!

تیرهای آرزو بر تخته سنگهای ناکامی می شکند و جویهای باریک امید بر زمین تفدیده می خشکد.

خدایا!

این عجوزه هزار داماد، آهنگ شکستن عزم مردان کرده است و عمر را به کابین می طلبد.

خدایا!

این دنیای هرزه هر لحظه دامی  تازه می گسترد و خود را برای کسی می آراید.

راههای به سوی تو را یا سدّ سکوی مقام می نهد یا گودال زندگی می کند یا دام ثروت می گسترد یا به خویشمان مشغول می دارد و یا …

می دانی که بی پرواز از این موانع نمی توان گذشت.

خدایا!

 قدرت پرواز را از تو می طلبیم.

فَاِلَیکَ نَلتَجِیُ مِن مَکایِدِ خُدَعِها و بِکَ نَعتَصِمُ مِنَ الِاغتِرار بِزَخارِفِ زِینَتِها فَاِنََّها اَلمُهلَکَهُ طُلابِها اَلمُتلِفَهُ حُلّالِها اَلمَحشُُّوهُُ بِاالافاتِ اَلمَحشُونَهُ بِالنَّکَباتِ.

خدایا!

عشق به این لجنزار متعفن جامه مخالفت تو را بر ما پوشانده است! تو این جامه را بر تن ما بدر.

 

خدایا!

چه گذرگاه سختی است این دنیا و چه تنگه صعبی! این چه طعام آلوده ایست که مرگ خورنده را تدارک می بیند!

این چه آب متعفنی است که جگر تشنگان را می سوزاند! خدایا!

این چه معشوقی است که شب را در آرزوی هلاکت عاشقان صبح می کند!

خدایا!

سلامتمان،  در گذر از این تنگنا به دست قدرت توست.

بر فراز این پرتگاه مهلک دست امید مان به ریسمان عطف تو آویخته است.

اِلهی فَزَهِّدنا فیما وَ سَلِّمنا مِنها بِتَوفیقِکَ و عِصَمِکَ وَ انزَع عَنَّا جَلابیبَ مُخالِفََتِک و نَوِّل امورَنا بِِحُسنِ کِفایَتکَ وَ اَو فَرَ مَز یدَنا مِن سَعَهِ رَحمَتِکَ …

خدایا!

ریشه های این علاقه را در خاک وجود ما بخشکان، و تارهای این وابستگی را در زوایای قلب ما بسوزان.

خدایا!

عشق به این لجنزار متعفن جامه مخالفت تو را بر ما پوشانده است! تو این جامه را بر تن ما بدر.

خدایا!

این عجوزه هزار داماد، آهنگ شکستن عزم مردان کرده است و عمر را به کابین می طلبد.

خدایا!

حکومت کشور جان با توست! به غیر وامگذار.

خدایا! باغبانی این باغ را به کس مسپار که اگر جز شیره مهر تو در آوندهای این باغ بدود برگها به پژمردگی خواهد نشست و اگر جز باران محبت تو بر این باغ ببارد پرچمهای باغ فرو خواهد افتاد و اگر جز نسیم لطف تو به این بوستان بوزد غنچه ها خواهند مرد.

وَ اَجمِل صَلاتِنا مِن فَیضِ مَواهِبِکَ وَ اغرِس فِی اَفئِدَتِنا اَشجارَ مَحَبََّتِکَ اَتمِم لَنا اَنوارَ مَعرِفَتکَ وَ اَذقنا حَلاوهَ عَفوِکَ و َلَذَّهَ مَعرِفتکَ وَ اَقرِر اَعینِنا یَومَ لِقائکَ بِرویتکَ و اَخرِج حُبَّ الدُنیا مِن قُلوبِنا کما فَعلتَ بِالصالحینَ مِن صَفوَتِکَ و الابرارَ مِن خاصَّتِکَ بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرَّاحِمِینَ و یا اَکرَم َالَاکرَمینَ

خدایا!

سنگهای گناهان ما را از دهان چشمه های موهبت خویش کنار بزن و دلهای ما را سیراب زلال مهر خویش گردان.

معبودم!

در کرت قلبهای ما به جای هرزه گیاهان هوس نهال محبت خویش را بنشان.

خدایا!

آفت علاقه به دنیا بر گندمزار ایمان ما زده است، دریابمان!

آنچنانکه عابدان و صالحان و برگزیدگانت را دریافتی، آنچنانکه بندگان ناب و خالصانت را و آنچنانکه عاشقان و معشوقان خویش را.

با دستهای گرم محبت ای پذیراترین آغوش باز ماندگان!

ای رئوف ترین مهربانان و کریم ترین مهرورزان!

 پیوند به:در یافتی از مناجات خمس عشره

منبع:شجاعی، سید مهدی، دست دعا، چشم امید، صص138-135



نویسنده » داود » ساعت 9:11 صبح روز جمعه 86 شهریور 2

انگور و انار نمونه ای از میوه های بهشتی است و  امام زین العابدین (علیه السلام) انگور را بسیار  دوست داشت فصل نوبر انگور چند خوشه انگور برای امام آوردند خواست میل بفرماید ناگاه سائلی آمد آقا بلافاصله پیش از آن که دانه ای از انگور بخورد خوشه انگور را به او داد. یکی از اصحاب عرض کرد آقا این انگور حیف است برای شما آوردند نوبر هست. خودتان میل بفرمائید به سائل پول بدهید حضرت فرمود از همین جهت که مورد رغبت هست در راه خدا می دهم.

کتاب اخلاص و انفاق ایت الله دستغیب ص 154



نویسنده » داود » ساعت 9:10 صبح روز جمعه 86 شهریور 2

شاگردی از استادش پرسید:" عشق چست؟ "

استاد در جواب گفت: " به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی! "

شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: "چه آوردی؟ "

و شاگرد با حسرت جواب داد: " هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم ."

استاد گفت: " عشق یعنی همین! "

شاگرد پرسید: " پس ازدواج چیست؟ "

استاد به سخن آمد که : " به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی! "

شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت . استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: " به جنگل

رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم."

استاد باز گفت: " ازدواج هم یعنی همین!!



نویسنده » داود » ساعت 9:9 صبح روز جمعه 86 شهریور 2

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >