سفارش تبلیغ
صبا ویژن



داود - هدیه دوستان

   

همیشه رفتن بهترین نیست همیشه ماندن آن حضور ناب نیست گاهی میان رفتن و ماندن هیچ فرقی نیست

 سوره ی کهف -18- آیه 57 ما بر دلهای آنها پرده ای افکندیم تا نفهمندو در گوشهایشان سنگینی قرار دادیم تا هدایت نشوند*

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست گفتی که کمی فکر خودم باشم و آنوقت جز فکر تو در خاطر من مشغله ای نیست گفتم که کمی صبر کن و گوش به من ده گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف تو رفتی و دگر اثرازچلچله ای نیست رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت ...!! بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست

یه ترکه داشته راز بقاء میدیده که یه دفعی خره لگد میزنه تو سینه شیره ! ترکه جو گیر میشه میگه محمد یاش صلوات

 خدایا بهم صبر در برابر گناه روعنایت کن

تنها شاهد اشک های شبانه ام همین صفحه ی سفید و جوهر سیاه است هرگز نخواستم چشم نا محرم این لحظه های ناآشنا فرو ریختن اشک را بر گونه هایم ببیند همیشه بالش سکوت را زیر سر هق هق تنهایی ام گذاشتم تا کسی صدایم را نشنود اما تو تو که از گریه های پنهانی من با خبری چه کنم گاهی همین گریه های گهگاه جای خالی تو رادر غربت ترانه هایم پر می کند

چهار چیز است که نمیتوان آنها را بازگرداند... سنگ ... پس از رها کردن! حرف ... پس از گفتن! موقعیت... پس از پایان یافتن! و زمان ... پس از

به ترکه میگن نظرت در مورد گل چیه؟ میگه : خیلی خوبه... خوش بو... قشنگه... همانظور که خدا در قرآن می فرماید : گل هوالله احد

 بگذار دلم بسوزد و خاک شود از هر طرفی حساب ما پاک

 سه چیز زاده ی عشق نیست :جدایی- سفر- فراموشی ولی ان زمان که مرا تنها گذاشتی رفتی و فراموشم کردی من لحظه لحظه عاشقت میشدم

خدا نگهدار عزیزم دارامیرم از این دیار اینجا کسی منو نخواست توهم منو تنهام بزار این جا غریب بودم ولی هیچکی نپرسید از کجام مسافرم باید برم گریه نکن خدا نخواســـــــــــــــت دوستم نداشتی اما من یه قلب مونده برام غریب بودم نا مردما تورو از من روبودنو میرم ولی بدون فقط توی دلیله بودنم مهمون نوازی کردنو منو از اینجا روندنا میرم ولی گریه نکن بزار از عشقت بمیرم بزار تو اوج بی کسی با عکست اروم بگیرم می رم ولی بدون هنوز یکی دوستت داره یکی که از دوریه تو

 



نویسنده » داود » ساعت 9:18 صبح روز پنج شنبه 86 شهریور 29

سلطان سلیمان  که از سلاطین  عثمانی بوده است روزی قصد زیارت مرقذ مطهر حضرت علی (ع) را در نجف کرد نزدیکی حرم از اسب پایین آمد تا به احترام حضرت امیر (علیه السلام ) پیاده رود .

یکی از همراهان او که از یدندن این صحنه شگفت زده شده بود بر سلطان خرده گرفت که شما شان خود را با این عمل پایین اوردید و سلطان در پاسخ گفت : احترام امیر المومنین (علیه السلام ) بر من واجب است .

قاضی قانع نشد و اصرار کرد تا به قران تفال زده شود سلطان نیز چنین کرد این ایه در اول صفحه ظاهر شد "فاخلع نعلیک ، انک بالواد المقدس طوی " کفشهای خود را در اور چرا مه در مکان مقدسی هستی 0سوره طه ایه 12)

(بر گرفته از کتاب لطایف قرانی مولف صادق زینی )

قال علی (علیه السلام ): الصبر شجاعه

شکیبایی شجاعت است



نویسنده » داود » ساعت 7:21 عصر روز چهارشنبه 86 شهریور 28
نظرات شما ()

حضرت امیر علیه السّلام می فرماید:

 مردی نزد رسول خدا ص آمد و گفت: یا رسول الله مرا به عملی راهنمایی کنید، به عملی که به سبب آن:

  1. خدا مرا دوست بدارد                     
  2. مردم مرا دوست بدارند
  3. دارائیم فراوان شود
  4. بدنم سالم بماند
  5.  عمرم طولانی شود
  6. خدا مرا با تو محشور کند

رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند:

 این 6 حاجت 6 خصلت می خواهد:

  1. گر می خواهی خدا تو را دوست بدارد از او بترس و از گناه پرهیز کن.
  2. اگر می خواهی مردم تو را دوست دارند به آن ها خوبی و نیکی کن و به آنچه در دست آن هاست طمع نکن و چشم نینداز.
  3. اگر می خواهی دارائیت فراوان شود زکوة بده.
  4. اگر می خواهی بدنت سالم بماند فراوان صدقه بده.
  5. و اگر می خواهی عمرت طولانی شود صله رحم کن(دید و بازدید خویشان)
  6. و اگر می خواهی خدا تو را با من محشور کند سجده را برای خدا طولانی کن.

(داستان های رسول خدا ، میر خلف راده ص 27 و 28)

قال علی علیه السلام

اجملو فی الخطاب تسمعوا جمیل الجواب

نیکو سخن گوئید تا پاسخ نیکو بشنوید



نویسنده » داود » ساعت 7:16 عصر روز چهارشنبه 86 شهریور 28

من ... که چیز زیادی نخواستم ،تنها آسمان را خواستم و گاهی تو را که اگر ماه نباشد روشنایی شبهایم شوی

می دونی فلسفه اختراع سرسره برای بچه ها چیه؟ می خوان از بچگی به ادم یاد بدن که صعود چقدر سخت و سقوط چه اسونه

عشق ویران کردن خویش است ، دوست داشتن ساختن است . عشق و دوست داشتن از پی هم می آیند ، اما هر گز در یک خانه منزل نمی کنند. عشق قانون نمی شناسد ، دوست داشتن اوج احترام به مجموعه ای از قوانین عاطفی است

انسان های بزرگ دو دل دارند : دلی که درد می کشد و پنهان است ! دلی که می خندد و آشکار است

 



نویسنده » داود » ساعت 8:55 صبح روز سه شنبه 86 شهریور 20

 

کتاب ها و فیلم ها زیادی در رابطه با اینکه چطور فروشندهای خـوب بـاشـیم وجود دارد. اما مشکل اینجاست که اکثرایـن کـتاب ها مسـئله را از دیـدگـاه بسیار باریک بینانه ایبررسی می کنند. فروش و عرضه اطلاعات، کاری است کههمه به طور منظم انجام میـدهنـد: برخی افکار و اطلاعات خود را بـعنوان اسـاتید دانشگاه ها در اختیار شاگردانشان می گـذارنـد، بـرخـی در شـرکـت هـا و اجتماعات همگانیعـقـایـد خـود را عـرضـه مـی کنــند و برخی افکارشان را بهمشتریان آتی می فروشند.

برای فروش...!

باید بدانیم که از نظر فنی ما خود را برای فروش نمی گذاریم، اینها ایده ها و افکار افراد دیگر یا تولیدات و خدمات شرکت ها و انجمن های دیگر هستند. برای مثال یک استاد دانشگاه را می توان در دسته بندی اول و یک فروشنده را دسته بندی دوم جای داد. اما از نظر عملی ما خود را در معرض فروش قرار می دهیم. حتی در دنیایی با فناوری پیشرفته، افراد متکی بر روابط انسانی هستند. استفاده از روانشناسی برای متقاعد کردن دیگران، گواهی بر این است. گذشته از اینها، حتی در خرید و فروش واقعی نیز، کسی که می خواهد چک را امضاء کند باید متقاعد شود که شما به غیر از خودتان، مصلحت او را نیز در نظر دارید.

حال می خواهیم ببینیم که چطور می توانید فروشنده ی بهتری شوید؟ متن زیر را به دقت مطالعه کنید. در اینجا به نکات و مواردی اشاره کرده ایم که به کمک آنها راه و روش فروشندگی را یاد خواهید گرفت. با استفاده از این نکات، اساتید دانشگاه و سیاستمداران خواهند فهمید که چطور عقاید و افکار خود را برای مخاطبینشان بیان کنند.

۱-  به خود اطمینان داشته باشید:

فروشنده ی هر چیزی که باشید، افکار و عقایدتان هر چه که باشد، با اعتماد و اطمینان به نفس کامل وارد جلسه بحث شوید. مطمئن باشید که ایده های شما کمک کننده خواهند بود. البته همیشه به خاطر داشته باشید که به خاطر وقت و توجه مخاطبان از آنها تشکر کنید. بهترین فروشندگان آنهایی هستند که پس از اولین خرید، مشتریان باز به سراغشان بروند. نه آنهایی که مثل برق و باد وارد شده، قراردادهای بزرگ می بندند و بعد ناپدید می شوند. گروه اول از فروشندگان هستند که برای کار خود ارزش و احترام قائلند.

۲-  مردم شناس باشید:

شناختن مشتریانتان اصلی ترین رکن در فروشندگی است. همه ی تلاشتان را بکنید تا مشتریانتان را، چه از نظر شخصی و چه کاری بفهمید و درک کنید. هر از چند گاهی با آنها تماس گرفته و احوالشان را جویا شوید. گه گاه با آنها بحث های کوچکی خارج از مسائل کاری داشته باشید. ولی حتی در این بحث ها نیز همیشه به دنبال فرصت های مناسب باشد.

۳-  صادق باشید:

حقیقت همیشه بهترین چیز است، به همین دلیل سعی کنید از همان ابتدا با مشتریانتان صادق و روراست باشید. خارج از مسائل مادی، اطمینان داشته باشید تازمانی که مشتری از صحت و شایستگی قرارداد مطمئن نباشد، اطمینانی که شما به آنها می دهید هیچ ارزشی نخواهد داشت. اگر همیشه با مشتریان صادق و روراست باشید، همیشه به یاد آنها خواهید ماند و در زمان احتیاج به سراغتان می آیند.

۴-  فرصت های خوب را بشناسید:

هر روز که به سر کار می روید، چشم و گوشتان را باز نگاه داشته و هوشیار باشید. فرصت های خوب همیشه وجود دارند، اما فقط باید شما آنها را تشخیص دهید. فقط زمانی فرصت های کوچک و پیش پا افتاده را نادیده بگیرید، که مطمئن باشید فرصت بزرگتری در دست دارید.

۵-  معاملات کوچک را دست کم نگیرید:

یک فروشنده خوب، برای معاملات کوچک نیز به اندازه ی قراردادهای بزرگ ارزش قائل است. از این گذشته، اگر می خواهید پیشرفت کنید، باید از معاملات کوچک شروع کنید. پس عجله نکنید. همین معاملات کوچک باعث رشد و پیشرفت شما می شوند.

۶-  معقول باشید:

به یاد داشته باشید که نباید برای هر معامله، یک میزان خرج کنید. حسن نیت شما نباید متزلزل شود، اما سرمایه تان چرا. اگر معامله ی بزرگی به اندازه ی 20 تا 100 معامله ی کوچک عایدی دارد، مسلماً باید روی اولی متمرکز شوید.

۷-  از شکست متنفر باشید:

به کسی فرصت ندهید. اجازه ندهید که مشتری بر شما غالب شود. باید پرتکاپو و سلطه جو برخورد کنید تا تصور کنند اگر با شما کار نکنند دچار اشتباه شده اند. البته حرفهایتان فقط نباید در مرحله ی ادعا باقی بماند، باید همه ی تلاشتان را در راضی کردن آنها به کار گیرید. گرچه معاملات خوب همیشه آنهایی است که از دستشان می دهیم.

۸-  از فروش منصرف شوید:

اگر می بینید که مشتری نمی خواهد به اندازه ی ارزش کار، پول بپردازد، شما قیمتتان را پایین نیاورید و به هیچ وجه کوتاه نیایید. صرف نظر کنید. همیشه این شانس وجود دارد که دوباره سراغتان بیایند.

۹-  بدانید که به آنها کمک می کنید:

درست است که نباید همیشه به روی خود بیاورید، ولی مطمئن باشید که آنها بیش از آن مقدار که شما به آنها نیاز دارید، به شما نیاز دارند. خلاقیت رکن اساسی فروشندگی است. اگر خلاق هستید، پنهانش نکیند. آن را به همه نشان دهید و سودش را ببرید.

۱۰-  کارتان را تفریح درنظر بگیرید:

بدون در نظر گرفتن قرارداد، پول، جلسه و میتینگ، سعی کنید تا می توانید از کارتان لذت ببرید. آن را مثل یک ورزش فرض کنید و خود را یکی از بهترین ورزشکاران بدانید. فقط در اینصورت است که مشتریان هم به سراغتان می آیند و می خواهند آنها را هم بازی دهید.

۱۱-  کاری که شروع کرده اید را به اتمام برسانید:

چه به دنبال کار، چه به دنبال بستن قرارداد، و چه به دنبال همسر دلخواهتان باشید، کاری که شروع کرده اید را تمام و کمال انجام داده و به اتمام برسانید.

ارزش شما بی حساب است.
در آخر باید بگویم که در زندگی واقعی، اگر می خواهید به عنوان فردی شناخته شوید که فرصت ها را می شناسد و آنها را از دست نمی دهد، فقط کافی است که به خود اطمینان داشته باشید. ارزش شما زیاد است و مطمئن باشید که با تلاش به آنچه می خواهید دست می یابید. پول روی درخت سبز نمی شود، پس موقعیت شناس باشید. با رعایت ۱۱موردی که در بالا مطرح کردیم، همیشه موفق خواهید بود که مشتریانتان را از خود راضی نگاه دارید.



نویسنده » داود » ساعت 1:44 عصر روز دوشنبه 86 شهریور 19

<      1   2   3   4   5   >>   >