سفارش تبلیغ
صبا ویژن



تابستان 1386 - هدیه دوستان

   

... خسته، آزرده، درمانده و بی‌همــدم.

(( ... بسوز که سزاوار این سوختنی، بساز که مجبور به این ساختنی، این بر تو که مورد قهر خدا قرارگرفتی رواست تا دیگران عبرت بگیرند و در اجرای فرمان حق قصور نکنند ... سبحانک یا رب سبحانک یا رب ... من خود می‌دانم مستحق این بختم، این عذاب را به جان خریدارم تا که خود نظری کنی سبحانک ... ))

صدایی آشناست، صدایی که نوازشگر لحظات مجروحِ فطرس است؛ آری صدای بالهای نازنین روح‌الامین است.

(( ... آرام بگیر فطرس گوش کن گویی او تنها نیست خیلِ فرشتگان خدا نیز با او هستند؟! یعنی چه شده؟ چه واقعة عظیمی رخ داده که اینچنین ملائکه از عرش بر زمین هبوط می‌کنند؟ هرچه هست خبر از خلقی عظیم دارد. یقین گُلی خلق شده که ملائکه برای استشمام آن گل می‌روند! امّا نه! شاید ماه دیگری خلق شده، یا خورشید دیگری، نه چه می‌گویم؟ که حتی وقتی خدا خورشید را خلق نمود این شور و همهمه نبود، اگر این مخلوق تا این حد عظمت داشته باشد حتماً ...

روح‌الامین! روح‌الامین! تو را به خدا بگو چه شده؟ حسرت بال و پرزدن شما مرا می‌کشد؛ بیش از سوزش و شکستن بالم آزارم می‌دهد. به فطرس بگو که چه روی داده که اینچنین ولوله در عرشِ خدا افتاده، مگر بار دیگر ابوالبشری خلق شده چون آدم؟ یا بالاتر از او؟ نوری از جنسِ خدا ... )).

جبرئیل پاسخ داد: (( رفیق پرشکسته، فطرس! کاش موردِ قهرِ خدا نبودی، ومی‌دیدی که چه خبر شده؟ آری نوری و مولودی از نورِ خدا خلق شده او عزیز دل مصطفی که نه! خودِ مصطفی است. او جگرگوشة علی، دردانة زهرا ‌ست و پشتیبانِ مجتبی ست. اوخامس آلِ عباست که به اهل زمین هدیه داده شده است و ما برای تبریک به رسولِ خدا و اهلِ بیتش به حضورشان شرفیاب می‌شویم )).

ـ درنگ جایز نیست. ـ

(( خدایا، ای خدایِ مهربان مرا با روح‌الامین راهی کن که عرضِ تـــبریک به رسولِ تو داشته باشـــم))

.(( کمکم کنید؛ که خداوند اجازة همراهی شما را به من داد، تحمل مرا هم تا زمین داشته باشید))

(( بیش از این معطلی جایز نیست؛ فطرس را هم با خود می‌بریم به برکت این مولود، آتش قهر خدا فرونشسته و اجازة همراهی او با ما داده شده، زیرِ بالهایش را بگیرید ... )).
زیباتر از این زمان خلق نشده و نخواهد نشد، بیت علی غرقِ نور است محل رفت و آمد فرشتگانِ خداست همه در شعفند همه به هم تبریک می‌گویند محفلِ انس کامل شده، چقدر این بزم دیدنی است، پنج آفریدة مقدسِ خدا احمد، علی، فاطمه، حسن و ... .

نام او چیست همه منتظرند به چه نام او را صدا بزنند، او کیست که نیامده همه شیدایِ او شده‌اند؟!

ـ همه از هم می‌پرسند.

جبرئیل با پیغمبر زمزمه می‌کند همه ساکت شدند، چشم به لبهای رسولِ خدا دوختند امّا چرا پیغمبر خدا اشک می‌ریزد ... به ناگاه با صدای دلنشین نبی شوری به پا شد حسین . ... حسین؟ ... حسین! ... این نام برای همه آشناست. برای همه ملائکه، برای همه انبیاء و برای همة عالمِ، این نام نامی است که همة ملائکه، همه انبیاء و همة عالم را دگرگون کرده است.

از فرشته شادی تا فرشتة ماتم از آدم تا خاتم و از ذره تا عالم.

ـ دیگر کسی نمی‌پرسد که چرا پیغمبر اشک می‌ریزد.-

حسین یعنی واسطة احسان قدیم، حسین یعنی خون خدایِ کریم و حسین یعنی ذبحِ عظیم.

همه می‌خواهند برای او لالایی زمزمه کنند و در این بین فطرس از همه مشتاق‌تر، خود را به گاهوارة حسین نزدیک کرد.

بالهای شکسته خود را به گهواره او زد؛ غرق در راز شد، نه! غرق در نیاز شد (( ... دیگر تنها نخواهم ماند دیگر خسته نخواهم شد، بعد از این نام تو مونسِ من است ذکر من بعد از این در آن جزیرة تنهایی این خواهد بود: سبحانک یا رب الحسین))

(( شاید فطرس نفهمید امّا همه ملائکه دیدند که به یکباره بالهای شکسته و سوختة فطرس ترمیم شد و یا بهتراینکه، بالهای نو بدست آورد. امّا فطرس عجیب زمینگیر شده و اگر خواست خدا نبود، او از کنار گهوارة حسین تکان نمی‌خورد )).

گویا ندایی از غیب می‌گفت:

با عشق شرح راز کن، بر جمله عالم ناز کن، پرهای خود را باز کن، پرواز کن پرواز کن ...

((فطرس که پرش را........شرر قهر خدا سوخت......باز آن که بدادش پر پرواز ......حسین است))



نویسنده » داود » ساعت 9:21 صبح روز جمعه 86 شهریور 2

شخصی  از امام صادق (ع) پرسید دربارة کسی که دارای ولایت امامان( علیه السلام )  است و انتظار ظهور حکومت حق را میکشد و در این حال از دنیا میرود چه می گویید ؟

امام (ع) در پاسخ فرمودند :

 هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ کَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ ثُمَّ سَکَتَ هُنَیْئَةً ثُمَّ قَالَ هُوَ کَمَنْ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و اله ( بحار ج  ص 151)

او همانند کسی است که با حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف )  در خیمة او بوده باشد سپس کمی سکوت  نموده  و فرمودند  او  مانند کسی است که با پیامبر اسلام ( در مبارزاتش علیه ظلم و باطل  ) همراه بوده است

این مضمون در روایات زیادی با تعبیرات گوناگونی  نقل شده است از جمله در بعضی امده است :بِمَنْزِلَةِ  الضّارِبِ  بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ الله ( صلی الله علیه و اله )  همانند کسی است که پیش روی پیامبر (صلی الله علیه و اله ) جهاد کند)همان ص 146) و در بعضی دیگر  امده است: کمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و اله )همانند کسی است که با پیامبر شهید شود( همان ص 136)



نویسنده » داود » ساعت 9:15 صبح روز جمعه 86 شهریور 2

روزی زنی نزد شیوانا استاد معرفت آمد و به او گفت که همسرش نسبت به او و فرزندانش بی تفاوت شده است و او می ترسد که نکند مرد زندگی اش دلش را به کس دیگری سپرده باشد. شیوانا از زن پرسید :"آیا مرد نگران سلامتی او و خانواده اش هست و برایشان غذا و مسکن و امکانات رفاهی را فراهم می کند !!؟؟ " زن در پاسخ گفت :" آری در رفع نیاز های ما سنگ تمام می گذارد و از هیچ چیز کوتاهی نمی کند! " شیوانا تبسمی کرد و گفت :" پس نگران مباش و با خیال آسوده به زندگیت ادامه بده !!!" دو ماه بعد دوباره همان زن نزد شیوانا آمد و گفت : "به مرد زندگی اش مشکوک شده است . او بعضی از شب ها به منزل نمی آید و با ارباب جدیدش که زنی جوان ، پولدار و بیوه است صمیمی شده است . زن به شیوانا گفت که می ترسد مردش را از دست بدهد.شیوانا از زن در خواست کرد که بی خبر به همراه بچه ها به منزل پدر برود و واکنش همسرش را نزد او گزارش دهد.روز بعد زن نزد شیوانا آمد و گفت شوهرش روز قبل وقتی خسته از سر کار آمده و کسی را در منزل ندیده هراسان و مضطرب همه جا را زیر پا گذاشته تا زن و بچه اش را پیدا کند و دیشب کلی همه را دعوا کرده که چرا بی خبر منزل را ترک کرده اند .

شیوانا تبسمی کرد و گفت:"نگران مباش!! مرد تو مال توست. آزرش مده و بگذار به کارش برسد. او مادامی که نگران شماست به شما تعلق دارد ."

شش ماه بعد زن گریان نزد شیوانا آمد و گفت:"ای کاش پیش شما نمی آمدم و همان روز اول جلوی شوهرم را می گرفتم .او یک هفته پیش به خانه ارباب جدیدش یعنی همان زن بیوه رفته و دیگر نزد ما نیامده و این نشانه این است که او دیگر زن و زندگی را ترک گفته و قصد زندگی با آن زن بیوه را دارد ." زن به شدت می گریست و از بی وفایی شوهرش زمین و زمان را دشنام می داد . شیوانا دستی به صورتش کشید و خطاب به زن گفت:"هر چه زوذتر مردان فامیل را صدا بزن و بی مقدمه به منزل آن زن بیوه بروید.حتما بلایی بر سر شوهرت آمده است."

زن هراسناک مردان فامیل را خبر کرد و همگی به اتفاق شیوانا به منزل ارباب پولدار رفتند.ابتدا زن بیوه از شوهر زن احساس بی اطلاعی کرد.اما وقتی سماجت شیوانا در وارسی منزل را دید تسلیم شد . سرانجام شوهر زن را در درون چاهی در داخل باغ ارباب پیدا کردند .او را در حالی که بسیار ضعیف و در مانده شده بود از چاه بیرون کشیدند. مرد به محض این که از چاه بیرون آمد به مردان اطراف گفت که سریعا به همسر و فرزندانش خبر سلامتی او را بدهند که نگران نباشند .شیوانا لبخندی زد و گفت:"این مرد هنوز نگران است .پس هنوز قابل اعتماد است و باید حرفش را باور کرد ." بعد مشخص شد که زن بیوه هر چه تلاش کرده که مرد را فریب دهد موفق نشده است و به خاطر وفاداری مرد او را درون چاه زندانی کرده بود

نویسنده » داود » ساعت 9:14 صبح روز جمعه 86 شهریور 2

بسم رب الشهداو الصدیقین

شمــشــــــــیر ها را از رو بسته اند
افراد که می بینند رفتار و گفتار کنونی آنها با منش و رفتار امام(ره) و اصول انقلاب متناقض است به کار و تحرک جدیدی دست زده اند تا اصول انقلاب و آرمانها و رفتار های امام(ره) را با عملکرد خود همخوانی دهند .
در کتاب (به سوی سرنوشت) یکی از تحریف های بزرگ صورت گرفته . سخنانی از امام (ره)و رفتارهایی از امام (ره)در این کتاب ذکر شده که کذب محض است
مورد اول :
بی شرمی را به حدی رساندند که گفتند امام (ره) در سال ۶۳ منزوی و سرخورده شده بوده است . هر آدم منصف و با وجدانی که امام(ره) را بشناسد میداند که امام (ره) در هر عرصه ای فقط به وظیفه خود عمل مر کرده و به خاطر چنین روحیه ای هرگز دچار انزوا نمی شدند .
نویسنده این کتاب باید اثبات کنند این منزوی شده در کدام دوره بوده که هیچکدام از مسئولین و مردم چنین چیزی را به یاد ندارند و فقط نویسنده کتاب چنین چیزی را بیان نموده است .
ضمن یاد آوری به جناب آقای هاشمی رفسنجانی نکته ای از وصیت نامه سیاسی- الهی حضرت امام(ره) درباره آنچه به ایشان نسبت می دهند، ضروری است
. امام راحل(ره) که می فرمایند؛
«آنچه به من نسبت داده و یا می شود مورد تصدیق نیست، مگر آن که صدای من یا خط من و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان، یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»
با توجه به این توصیه اکید حضرت امام(ره) بدیهی است آنچه آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود یاد کرده اند قابل پذیرش نیست، چرا که اولاً؛ با بیانات صریح حضرت امام و مواضع شناخته شده و مستند آن بزرگوار در تناقض آشکار است و ثانیاً؛ آقای هاشمی برای اثبات نظر خود، هیچیک از معیارهای مورد اشاره در وصیت نامه سیاسی-الهی حضرت امام(ره) را ارائه نکرده اند
دوم:
آقای هاشمی رفسنجانی در جلد هفتم از سلسله کتاب های خاطرات خود که اخیراً در 688صفحه و با عنوان «به سوی سرنوشت» منتشر شده است آورده اند که حضرت امام(ره) با حذف شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی موافقت کرده و منتظر فرصت مناسب برای انجام آن بوده اند!
اقای رفسنجانی مدل 2007 شما که از مبارزان سال 57 بودید نکند بر اثر بیماری و کهولت سن یادتان رفته که حضرت امام(ره) چه سخنانی در باب امریکا و امریکا ستیزی فرمودند، بهتر نبود کمی به وصیت نامه امام (ره) رجوع می کردید ..بهتر نبود برای شکاف انداختن بین نسل سومی راه بهتری را بر می گزیدید؟؟
1-حضرت امام(ره) در تمامی طول حیات طیبه خویش از آمریکا با عنوان «شیطان بزرگ» یاد می فرمودند و اصرار داشتند که «هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید» و بر این باور بودند که «همه گرفتاری های مسلمین زیر سر آمریکاست»
در مقطعی از زمان این احتمال مطرح شد که شعار مرگ بر آمریکا می تواند باعث آزردگی خاطر مردم آمریکا شود و بدبینی آنان نسبت به انقلاب اسلامی را در پی داشته باشد. در همان ایام حضرت امام(ره) به این شبهه پاسخ داده و طی سخنانی در جمع پاسداران مسجد حضرت ابوالفضل- صحیفه امام جلد11 صفحه 254- فرمودند:
«این ملتی که الان دارند فریاد می زنند مرگ بر آمریکا مقصودشان کارتر- رئیس جمهور وقت آمریکا- است. ملت آمریکا که به ما کاری نکرده است. ملت آمریکا اگر بفهمد مطلب را، به حسب وجدان انسانی اش با ما موافق است.»
2-حضرت امام(ره) شعار مرگ بر آمریکا را یکی از دستورات رسول خدا (ص) می دانستند... به این نکته توجه کنید؛
برخی از آخوندهای دربار سعودی اعلام کرده بودند که سردادن «شعار مرگ بر آمریکا» در مراسم برائت از مشرکین غیراسلامی است و با مناسک حج سازگاری ندارد! حضرت امام(ره) با اشاره به آیه 28 سوره توبه خطاب به آنان فرمودند؛
«فریاد برائت از مشرکان در مراسم حج یک فریاد سیاسی- عبادی است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به آن امر فرمود. حال باید به آن آخوند مزدور که فریاد مرگ بر آمریکا و اسرائیل و شوروی را خلاف اسلام می داند گفت؛ آیا تأسی به رسول خدا(ص)و متابعت از امر خداوند تعالی خلاف مراسم حج است؟ آیا تو و امثال تو آخوند آمریکایی فعل رسول الله (ص) امر خداوند را تخطئه می کنید... و برائت و نفرین نسبت به دشمنان اسلام و محاربان با مسلمانان و ستمگران بر مسلمین را کفر می دانید.
امام راحل ما(ره) نه فقط بر ضرورت شعار مرگ بر آمریکا تأکید می ورزیدند، بلکه نسبت به حرکت ها و اقداماتی که هدف آن حذف این شعار باشد نیز به شدت نگران بوده و هشدار می دادند.
3-ایشان طی سخنانی در دیدار با خانواده شهدای فاجعه 7تیر به یکی از اجتماعات هواداران سازمان منافقین در روز عاشورا که در آن با کف و سوت از سخنران مراسم استقبال شده بود اشاره کرده و هدف از این حرکت را به فراموشی سپردن شعار مرگ بر آمریکا دانسته بودند؛
«خط این بود که اصلاً آمریکا منشی- فراموش- بشود، یک دسته شوروی را طرح می کردند تا آمریکا منشی بشود، یک دسته الله اکبر را کنار می گذاشتند، سوت می زدند و کف می زدند آن هم روز عاشورا. خط این بود که این قضیه مرگ بر آمریکا منشی بشود» -صحیفه امام(ره)، جلد15صفحه 29-
و دهها و صدها نمونه دیگر از این دست که در تمامی آنها حضرت امام(ره) به صراحت از ضرورت شعار مرگ بر آمریکا سخن گفته اند
...
4-حضرت امام(ره) در وصیت نامه سیاسی-الهی خویش هم از تأکید بر ضرورت شعار مرگ بر آمریکا غفلت نفرموده اند و در بخشی از این وصیت نامه ضمن سفارش به برپایی مراسم سوگواری حضرت سیدالشهداء علیه السلام، خطاب به سخنرانان، نوحه خوانان و مرثیه سرایان تأکید می فرمایند که؛«لازم است در نوحه ها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای ائمه حق علیهم السلام به طور کوبنده، فجایع و ستمگری های ستمگران هر عصر و مصر یادآوری شود و در این عصر که عصر مظلومیت جهان اسلام به دست آمریکا و شوروی و سایر وابستگان به آنان است جنایات آنان به طور کوبنده یادآوری و لعن و نفرین شود
اقای هاشمی بنده بعنوان یک نسل سومی به شما توصیه اکید میکنم بس کنید و یکبار دیگر بروید و وصیت نامه امام (ره) را بخوانیدوبدانید ما هرگز دست از آرمانهای امام (ره) وشهدا و ولایت بر نمی داریم و از همین جا به فرموده آن بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران اعلام می کنیم
مرگ بر آمریکا

 



نویسنده » داود » ساعت 9:13 صبح روز جمعه 86 شهریور 2

بی خویش ، با خدا

اِلهی اَسکََنتَنا دارَاً حَفَرتَ لَنا حُفَرَمَکرِِِها وَ عَلَّقتَنا بِاَیدِی الَمنایا فی حَبایِلِِ غَدرِِِِها

خدایا!

در خانه ای جایمان داده ای که نگاهمان به هر سو که می دود دام بلایی در پیش خویش کنده می بیند.

در بیابانی فرویمان فرستاده ای که قاصدک چشم از همه جا پیغام سراب می آورد.

و خارهای خیانت، پای خسته را در خویش می فشرد.

خدایا!

گذرمان را از باریکه راههایی انداخته ای که دشنه های فریب از فراسوی خانه ها به انتظارمان نشسته است.

خدایا!

سنگهای گناهان ما را از دهان چشمه های موهبت خویش کنار بزن و دلهای ما را سیراب زلال مهر خویش گردان.

خدایا!

تیرهای آرزو بر تخته سنگهای ناکامی می شکند و جویهای باریک امید بر زمین تفدیده می خشکد.

خدایا!

این عجوزه هزار داماد، آهنگ شکستن عزم مردان کرده است و عمر را به کابین می طلبد.

خدایا!

این دنیای هرزه هر لحظه دامی  تازه می گسترد و خود را برای کسی می آراید.

راههای به سوی تو را یا سدّ سکوی مقام می نهد یا گودال زندگی می کند یا دام ثروت می گسترد یا به خویشمان مشغول می دارد و یا …

می دانی که بی پرواز از این موانع نمی توان گذشت.

خدایا!

 قدرت پرواز را از تو می طلبیم.

فَاِلَیکَ نَلتَجِیُ مِن مَکایِدِ خُدَعِها و بِکَ نَعتَصِمُ مِنَ الِاغتِرار بِزَخارِفِ زِینَتِها فَاِنََّها اَلمُهلَکَهُ طُلابِها اَلمُتلِفَهُ حُلّالِها اَلمَحشُُّوهُُ بِاالافاتِ اَلمَحشُونَهُ بِالنَّکَباتِ.

خدایا!

عشق به این لجنزار متعفن جامه مخالفت تو را بر ما پوشانده است! تو این جامه را بر تن ما بدر.

 

خدایا!

چه گذرگاه سختی است این دنیا و چه تنگه صعبی! این چه طعام آلوده ایست که مرگ خورنده را تدارک می بیند!

این چه آب متعفنی است که جگر تشنگان را می سوزاند! خدایا!

این چه معشوقی است که شب را در آرزوی هلاکت عاشقان صبح می کند!

خدایا!

سلامتمان،  در گذر از این تنگنا به دست قدرت توست.

بر فراز این پرتگاه مهلک دست امید مان به ریسمان عطف تو آویخته است.

اِلهی فَزَهِّدنا فیما وَ سَلِّمنا مِنها بِتَوفیقِکَ و عِصَمِکَ وَ انزَع عَنَّا جَلابیبَ مُخالِفََتِک و نَوِّل امورَنا بِِحُسنِ کِفایَتکَ وَ اَو فَرَ مَز یدَنا مِن سَعَهِ رَحمَتِکَ …

خدایا!

ریشه های این علاقه را در خاک وجود ما بخشکان، و تارهای این وابستگی را در زوایای قلب ما بسوزان.

خدایا!

عشق به این لجنزار متعفن جامه مخالفت تو را بر ما پوشانده است! تو این جامه را بر تن ما بدر.

خدایا!

این عجوزه هزار داماد، آهنگ شکستن عزم مردان کرده است و عمر را به کابین می طلبد.

خدایا!

حکومت کشور جان با توست! به غیر وامگذار.

خدایا! باغبانی این باغ را به کس مسپار که اگر جز شیره مهر تو در آوندهای این باغ بدود برگها به پژمردگی خواهد نشست و اگر جز باران محبت تو بر این باغ ببارد پرچمهای باغ فرو خواهد افتاد و اگر جز نسیم لطف تو به این بوستان بوزد غنچه ها خواهند مرد.

وَ اَجمِل صَلاتِنا مِن فَیضِ مَواهِبِکَ وَ اغرِس فِی اَفئِدَتِنا اَشجارَ مَحَبََّتِکَ اَتمِم لَنا اَنوارَ مَعرِفَتکَ وَ اَذقنا حَلاوهَ عَفوِکَ و َلَذَّهَ مَعرِفتکَ وَ اَقرِر اَعینِنا یَومَ لِقائکَ بِرویتکَ و اَخرِج حُبَّ الدُنیا مِن قُلوبِنا کما فَعلتَ بِالصالحینَ مِن صَفوَتِکَ و الابرارَ مِن خاصَّتِکَ بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرَّاحِمِینَ و یا اَکرَم َالَاکرَمینَ

خدایا!

سنگهای گناهان ما را از دهان چشمه های موهبت خویش کنار بزن و دلهای ما را سیراب زلال مهر خویش گردان.

معبودم!

در کرت قلبهای ما به جای هرزه گیاهان هوس نهال محبت خویش را بنشان.

خدایا!

آفت علاقه به دنیا بر گندمزار ایمان ما زده است، دریابمان!

آنچنانکه عابدان و صالحان و برگزیدگانت را دریافتی، آنچنانکه بندگان ناب و خالصانت را و آنچنانکه عاشقان و معشوقان خویش را.

با دستهای گرم محبت ای پذیراترین آغوش باز ماندگان!

ای رئوف ترین مهربانان و کریم ترین مهرورزان!

 پیوند به:در یافتی از مناجات خمس عشره

منبع:شجاعی، سید مهدی، دست دعا، چشم امید، صص138-135



نویسنده » داود » ساعت 9:11 صبح روز جمعه 86 شهریور 2

<      1   2   3   4   5   >>   >