سفارش تبلیغ
صبا ویژن



هدیه 22 - هدیه دوستان

   

همیشه رفتن بهترین نیست همیشه ماندن آن حضور ناب نیست گاهی میان رفتن و ماندن هیچ فرقی نیست

 سوره ی کهف -18- آیه 57 ما بر دلهای آنها پرده ای افکندیم تا نفهمندو در گوشهایشان سنگینی قرار دادیم تا هدایت نشوند*

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست گفتی که کمی فکر خودم باشم و آنوقت جز فکر تو در خاطر من مشغله ای نیست گفتم که کمی صبر کن و گوش به من ده گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف تو رفتی و دگر اثرازچلچله ای نیست رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت ...!! بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست

یه ترکه داشته راز بقاء میدیده که یه دفعی خره لگد میزنه تو سینه شیره ! ترکه جو گیر میشه میگه محمد یاش صلوات

 خدایا بهم صبر در برابر گناه روعنایت کن

تنها شاهد اشک های شبانه ام همین صفحه ی سفید و جوهر سیاه است هرگز نخواستم چشم نا محرم این لحظه های ناآشنا فرو ریختن اشک را بر گونه هایم ببیند همیشه بالش سکوت را زیر سر هق هق تنهایی ام گذاشتم تا کسی صدایم را نشنود اما تو تو که از گریه های پنهانی من با خبری چه کنم گاهی همین گریه های گهگاه جای خالی تو رادر غربت ترانه هایم پر می کند

چهار چیز است که نمیتوان آنها را بازگرداند... سنگ ... پس از رها کردن! حرف ... پس از گفتن! موقعیت... پس از پایان یافتن! و زمان ... پس از

به ترکه میگن نظرت در مورد گل چیه؟ میگه : خیلی خوبه... خوش بو... قشنگه... همانظور که خدا در قرآن می فرماید : گل هوالله احد

 بگذار دلم بسوزد و خاک شود از هر طرفی حساب ما پاک

 سه چیز زاده ی عشق نیست :جدایی- سفر- فراموشی ولی ان زمان که مرا تنها گذاشتی رفتی و فراموشم کردی من لحظه لحظه عاشقت میشدم

خدا نگهدار عزیزم دارامیرم از این دیار اینجا کسی منو نخواست توهم منو تنهام بزار این جا غریب بودم ولی هیچکی نپرسید از کجام مسافرم باید برم گریه نکن خدا نخواســـــــــــــــت دوستم نداشتی اما من یه قلب مونده برام غریب بودم نا مردما تورو از من روبودنو میرم ولی بدون فقط توی دلیله بودنم مهمون نوازی کردنو منو از اینجا روندنا میرم ولی گریه نکن بزار از عشقت بمیرم بزار تو اوج بی کسی با عکست اروم بگیرم می رم ولی بدون هنوز یکی دوستت داره یکی که از دوریه تو

 



نویسنده » داود » ساعت 9:18 صبح روز پنج شنبه 86 شهریور 29